آیا بارسلونا در حال فروپاشی است؟

حمیدرضا صدر به تحلیل خوان لاپورتا از شرایط بارسلونا پرداخته، لاپورتا که از نابودی کاتالان ها حرف زده...

"... بارسا در حال فروپاشی است، بارسا در حال فروپاشی است"، این جمله را خوان لاپورتا رئیس سابق بارسلونا در جدیدترین مصاحبه اش بر زبان آورده. با نگرانی حرف زده. با تلخی. گفته دستاوردهایش را به نابودی کشیده اند، برنامه هایش را، باشگاه را. لاپورتا گفته و گفته و مدیران باشگاه را زیر تازیانه گرفته، ولی چه راه حلی پیش پا گذاشته؟

وقتی لاپورتا سال 2003 بر مسند ریاست بارسا نشست رونالدینیو را به عنوان بهترین بازیکن دوران به نوکمپ آورد. ستاره برزیلی دوران طی انتقال پر سر و صدایی به عنوان مقدمه برنامه بلند مدتی بارسایی شد. کاتالان ها طی سال های 2004-1999 همه جام ها را درو کردند. پیاپی قهرمان لیگ شدند. هم به رهبری فرانک ریکارد بر بام اروپا ایستادند و هم با پپ گواردیولا. سه گانه 2009-2008 را کسب کردند و طی شانزده ماه شش جام از شش جام را به چنگ آوردند. بارسای آن دوران مسیر تاکتیکی فوتبال را تغییر داد و پیروزی 6-2 در برنابئو فاصله اش با دشمن قدیمی را هم به رخ کشید. فوتبالی تهاجمی، گل هایی زیبا، پیروزی هایی پیاپی راه و رسم آن دوران بارسلونا بودند. بارسای آن عصر یکی از بهترین تیم های تاریخ شد.

ولی این همه قصه نبود. تیم اول بارسلونا با استعدادهای لاماسیا میادین را فتح کرد، باشگاه پیراهنش را به هیچ اسپانسری نفروخته بود و فقط لوگوی یونیسف روی آن پیراهن آبی اناری نقش بست. آن دوران به هر سو که نگاه می کردیم همان چیزی را می یافتیم که در بطن شعار بارسلونا جاری بود: "چیزی بیش از یک باشگاه"... ولی حالا نه تنها بازیکن بزرگی راهی نوکمپ نشده بلکه یک برزیلی از بارسا جدا شده و در پاریس عنوان گران ترین بازیکن تاریخ را گرفته. حالا رئال مادرید آن بالا رفته. چرا؟ چی شد؟ چرا آن مسیر وارونه شد؟

وقتی لاپورتا سال 2010 در انتخابات برابر دوست قدیمی و دشمن آن دورانش ساندرو راسل زانو زد برابر دوربین ها راسل را در آغوش کشید و تبریک گفت. ولی نگاهش سرد بود و یخ زده. بی شور و بدون لبخند از ته دل. همه چیز برای او "آغاز یک پایان" بود.

لاپورتا می گوید بهترین بارسا تاریخ را تحویل شان داد، ولی همه چیز را طی هفت سال ویران کردند. می گوید باشگاه را پرتاب کردند ته یک چاه عمیق. می گوید نشانی از لوگوی یونیسف روی آن پیراهن آبی اناری بر جای نمانده و نام بدنام قطر را جایگزینش کرده اند. می گوید "الگو / مدل" بارسا را به نابودی کشیده اند. می گوید راسل رفته بی آن که پاسخی به رسوایی ها بدهد. رفته و سرنوشتش گره خورده با حق و حساب بگیرهای زیر میزی و پول شویی ها. می گوید بارتومئو بارسا را با دروغ هایش دزدید و نقش عروسک خیمه شب بازی راسل را بازی کرد. می گوید آنها کجا هستند و چه می کنند؟ راسل به زندان افتاده و بارتومئو با اتهامات بزرگی روبرو شده.

لاپورتا اعتقاد دارد سه گانه 15-2014 برتافته از درخشش لیونل مسی، لوییز سوارز و نیمار و همین طور مصلحت اندیشی های لوییز انریکه بود. می گوید طی حاکمیتش محصولات لاماسیا ستون های تیم را تشکیل دادند: ژاوی، اینیستا، بوسکتس، پیکه، مسی و والدس. ولی مدت ها است بازیکنی از لاماسیا در نوکمپ دوام نیاورده و هنوز ته مانده همان محصولات در میدان جان می کنند بی آن که جایگزینی در راه باشد. همان هایی که هویت بارسا را هنوز حفظ کرده اند، ولی رنگ آن هویت پریده و همه می دانند در حال محو شدن است. 

لاپورتا اعتقاد دارد پیشترها بازیکنان با مبلغ کم تری راهی نوکمپ می شدند، چرا که پیراهن بارسا را می پوشیدند و کنار رونالدینیو، دکو و همین طور مسی، ژاوی و اینیستا بازی می کردند. با شوق و هیجان پا به نوکمپ می گذاشتند. ولی حالا با رفتن نیمار بازیکن بزرگی رغبتی برای پیوست به بارسا نشان نمی دهد، حتی کسی مثل مارکو وراتی که چندان هم بزرگ نیست. لاپورتا می گوید بازیکنانی مثل ایسکو، مارکو آسنسیو و دنی سبایوس که به نظر می رسید بازی شان در نوکمپ کارساز باشد راهی برنابئو شدند و پیراهن رئال را پوشیدند. می گوید برنابئو را به نوکمپ ترجیح دادند. می گوید طی دوران ریاستش اجازه نداد مادریدی ها جام اروپایی را بالا ببرند، ولی رئال در این مدت سه بار قهرمان اروپا شده. می گوید مگر ژاوی همین اخیرا در اشاره به بارسا از اصطلاح "غول خواب رفته" استفاده نکرد؟

برای لاپورتا تاریخ باشگاه بارسلونا روی دوش سه نفر اوج گرفته: خوان گامپر، لاژلو کوبالا و یوهان کرایف. او اعتقاد دارد شیوه بازی که کرایف در بارسا جا انداخت "برند" بارسا است. چیزی است مثل فرمول کوکاکولا. می گوید مگر مزه کوکاکولا تغییر می کند؟ می گوید بارسا باید برگردد به ریشه هایش. می گوید مدیران کنونی باشگاه باید استعفا بدهند، باید بروند، باید محاکمه شوند... ولی تا انتخابات زمان طولانی مانده، تا سال 2021. راه حل او اگر پذیرفته هم شود، باشگاه را درگیر بحران جدی تری کرده و بارسا را به دوره انتقالی پرتاب می کند که کسی نمی داند کی پایان خواهد یافت.